## تقریب مذاهب اسلامی: داستان محمدتقی قمی، پیشگام وحدت
مسئله تقریب مذاهب اسلامی، به ویژه شیعه و سنی، از دیرباز یکی از مهمترین موضوعات جهان اسلام به شمار میرود. از زمان امام باقر (ع) و امام صادق (ع)، که فقه مذاهب اهل سنت شکل گرفت، مرز مشخصی میان شیعیان جعفری و پیروان مذاهب اربعه شکل گرفت. اما از همان آغاز، ائمه معصومین بر ایجاد وحدت و الفت میان پیروان اهل بیت (ع) و سایر مسلمانان تأکید داشتند. آنها به شیعیان توصیه میکردند که در نماز جماعت اهل سنت شرکت کنند و در عین حال، ارتباط با خلفا و علمای اهل سنت را قطع نکنند.
در طول تاریخ، روابط شیعیان و اهل سنت فراز و نشیبهای بسیاری را تجربه کرده است. در دورههایی، بخشهایی از مذاهب اسلامی با دشمنی با یکدیگر، موضوعات مشترک را نادیده گرفتهاند. متأسفانه دشمنان اسلام نیز به طور حرفهای از اختلافات داخلی مسلمانان سود میبردند و با تغذیه این اختلافات، از قدرت یکپارچه مسلمانان جلوگیری میکردند. این تلاش برای ایجاد اختلاف و جنگ داخلی و نزاع مذهبی بین مسلمانان تا امروز هم ادامه دارد.
با این حال، شخصیتهای بسیاری از شیعه و اهل سنت در طول تاریخ وجود داشتند که برای رفع دشمنی و نزاع بین مذاهب فقهی تلاش کردند. آنها همت خود را به نزدیک کردن مذاهب خمسه از طریق یادآوری مشترکات معطوف کردند. مطالعه تراث بر جای مانده از پیشوایان مذهب شیعه و اهل سنت و مرور آثار فقهی، اعتقادی و اخلاقی آنها به خوبی نشان میدهد که اشتراکات مذاهب اسلامی به مراتب بیشتر از نقاط اختلافی آنها است. بستر وحدت و همدلی نیز بسیار گستردهتر از بهانه نزاع و اختلاف است.
فرارسیدن هفته وحدت فرصتی مناسب است تا با بزرگداشت شخصیتهای تقریبی و یادکرد از مجاهدتهای آنها، در زمینه گفتمانسازی وحدت و تقریب مذاهب گام برداشته شود. به این بهانه، در ادامه به معرفی محمدتقی قمی، یکی از پیشگامان تقریب مذاهب در عصر حاضر میپردازیم.
حقیقتاً نمیتوان از تاریخچه تقریب مذاهب اسلامی سخن گفت و از آیت الله محمدتقی قمی یاد نکرد. او شخصیتی است که نامش با تأسیس دارالتقریب مصر عجین شده و یکی از مؤثرترین وحدتگرایان عصر حاضر به شمار میرود. پیش از سخن گفتن درباره فعالیتهای تقریبی شیخ محمدتقی قمی، باید یاد کرد از شرایط عجیبی که در آن دوران حاکم بود. این اوضاع نابسامان، اهمیت توجه به وحدت را بیش از پیش ضروری میساخت.
پس از شهادت حاجی ایرانی در مکه، فضای بیاعتمادی و سوءظن بین شیعه و اهل سنت حاکم شد. این موضوع، شیخ محمدتقی قمی را که دانشآموخته علوم دینی و در عنفوان جوانی قرار داشت، به فکر انداخت تا به مرکز فرهنگی اهل سنت یعنی الازهر در قاهره سفر کند. او با گفتوگوی مسالمتآمیز میخواست بدبینیها، تهمات و سوءتفاهمات را کنار بزند و پیروان مذاهب اسلامی را به هم نزدیک سازد.
ماجرا به دهه بیست برمیگردد. در آن دوران، تعصبات برخی پیروان اهل سنت و کارهای عامیانه برخی از ایرانیانی که به سفر حج مشرف میشدند، علاوه بر تفرقهاندازیهای استعمار، دست به دست هم داده بود و این اتهام را در ذهن مأمورین عربستان جا انداخته بود که ایرانیان مسلمان نیستند. آنها معتقد بودند که حج شیعیان کربلا و نجف است و اگر به مدینه میروند، فقط برای زیارت قبور ائمه بقیع است و اگر در مکه حاضر میشوند، نیتشان جسارت به خانه خدا است.
در سال ۱۳۲۲، جوانی ایرانی به نام ابوطالب یزدی در حین طواف در مسجدالحرام دچار حالت تهوع شد و در حالی که دامن پیراهنش را جلوی دهانش گرفته بود تا خانه خدا آلوده نشود، توسط مأموران عربستان سعودی دستگیر و به اتهام قصد آلوده کردن خانه خدا در دادگاه محاکمه و سپس اعدام شد.
پس از رسیدن خبر قتل ابوطالب یزدی، موجی از خشم و ناراحتی و اعتراض در میان شیعیان جهان به وجود آمد. آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی واکنش شدیدی به این حادثه نشان دادند. در ایران نیز عزای عمومی اعلام و در اکثر شهرها مجالس ختم برگزار شد. در پی این حادثه، رابطه دیپلماتیک ایران و عربستان سعودی قطع شد و به مدت چهار سال دولت ایران از اعزام حجاج به مکه خودداری کرد. ماجرای ابوطالب یزدی نه تنها در تیرگی رابطه عربستان و ایران بلکه در تداوم و افزایش کدورت در روابط شیعه و سنی بسیار تأثیرگذار بود.
در همین ایام، حاکم شدن فضای بیاعتمادی و سوءظن بین شیعه و اهل سنت، شیخ محمدتقی قمی را به فکر انداخت تا به مرکز فرهنگی اهل سنت یعنی الازهر در قاهره سفر کند و با گفتوگوی مسالمتآمیز، بدبینیها، تهمات و سوءتفاهمات را کنار بزند و پیروان مذاهب اسلامی را به هم نزدیک سازد. قمی یکبار به مصر سفر کرد، اما با توجه به کاستیهایی که در زبان عربی داشت، سفر اول او ناموفق بود. به همین خاطر، با هدف آموزش مکالمه عربی به لبنان رفت و در دهکدهای در لبنان اقامت گزید و به مدت هفت ماه به تمرین زبان عربی مشغول شد.
شیخ محمد تقی قمی پس از فراگیری مکالمه عربی، مجدداً به سوی مصر رهسپار شد و با شیخ مصطفی المراغی که در آن روزها ریاست الازهر را برعهده داشت، دیدار کرد. او مشکل جهل و بیاطلاعی مسلمانان از یکدیگر را برای او مطرح کرد. شیخ المراغی به او پاسخ مثبت داد و به شیخ قمی پیشنهاد کرد که اقدامش را با تدریس فلسفه در الازهر شروع کند. او به تدریس مشغول شد و قسمتی از وقتش را در کتابخانه الازهر گذراند.
مدتی پس از آغاز جنگ جهانی دوم، محمد تقی قمی، به ناچار به ایران بازگشت. او در حدود سال ۱۳۲۴ شمسی در قم با آیتالله سیدحسین بروجردی، مرجع بزرگ شیعیان، دیدار کرد و توانست حمایت مادی و معنوی او را از طرح تقریب مذاهب جلب کند. آیتالله بروجردی تأکید خاصی به تأسیس دارالتقریب داشت و به همین دلیل، به درخواست شیخ محمدتقی قمی و در جهت از میان برداشتن موانع تأسیس دارالتقریب مصر، از چاپ هشتم بحارالانوار که حاوی مطالبی بود که حساسیت علمای اهل تسنن را برمیانگیخت، جلوگیری کرد. با حمایت آیتالله بروجردی که مورد احترام اهل تسنن بود، طرح تأسیس دارالتقریب مورد تأیید و حمایت اکثر مراجع دینی اهل سنت و شیعه قرار گرفت و راه برای پیشبرد و موفقیت این طرح باز شد.
در نهایت دارالتقریب با عنوان کامل «دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه» در سال ۱۳۲۵ شمسی مصادف با ۱۹۴۷ میلادی توسط شیخ محمود شلتوت، رئیس دانشگاه الازهر در مصر، و شیخ محمدتقی قمی به عنوان نماینده آیتالله بروجردی، در شهر قاهره شروع بهکار کرد. یکی از فعالیتهای مهم دارالتقریب، انتشار مجله رساله الاسلام بود که اولین شماره آن در سال ۱۹۴۹ میلادی منتشر شد و تا سال ۱۹۷۲ میلادی به شماره شصتم رسید. جالب آنکه مقر دارالتقریب، خانه محقر و سادهای بود که شیخ قمی برای سکونت و فعالیتهای علمی خود اجاره کرده بود.
شیخ محمدتقی قمی معتقد بود اگر درست به ریشه نام دو مذهب شیعه و سنی توجه کنیم، تمام مسلمانان را شیعه مییابیم، زیرا همگی دوستدار خاندان پیغمبرند و همگی را اهل سنت مییابیم، زیرا کلیه مسلمانان، هر سنت و دستوری از طریق مطمئنی از پیغمبر گرامی وارد شده باشد، لازمالاجرا میدانند. بنابراین ما همگی سنی، شیعه، قرآنی و محمدی هستیم. از دیدگاه وی، حکمت خداوند بر این قرار گرفته است که مسلمانان همگی در اصول با یکدیگر مشترکند. او معتقد بود تمامی مذاهب اسلامی، در ایجاد فرهنگ اسلامی و رشد و نمو و تعالی اسلام سهیم بودهاند و مسلمانان از اختلاف فکری ضرر نمیکنند. قمی تأکید داشت مسلمانان زمانی از اختلاف ضرر میکنند که اختلاف منجر به قطع رابطه و ترک برادر شود. وی اهل تساهل و تسامح بود و هدف از اتحاد فرهنگی بین مسلمانان را، توافق در اصولی اساسی و ضروری دین بیان میداشت. در مورد فروعات و مباحث دیگر، تلاش او بر یافتن نظر مشترک بر اساس حقیقتجویی بود.
در نهایت، این مجاهد عرصه تقریب در سال ۱۳۶۹ شمسی و در سن هشتاد سالگی در پاریس وفات یافت و طبق وصیتش در امامزاده عبدالله تهران به خاک سپرده شد.